نه آرومم نه آشوبم

کاملا غیر سیاسی!!

نه آرومم نه آشوبم

کاملا غیر سیاسی!!

پنج اسفند روز بزرگداشت خواجه نصیر طوسی و روز مهندس مبارک

 

حکایتی کوتاه از زندگی خواجه:

نا امیدی خردمندان را هم به زمین می زند


خواجه نصیر الدین طوسی پس از مدتها وارد زادگاه خویش طوس  

شد .سراغ دوست دانای دوران کودکی خویش را گرفت مردم گفتند او 

حکیم شهر ماست اما یک سال است تنها نفس سرد از سینه اش بیرون  

می آید و نا امیدی در وجودش رخنه نموده است

 

 

 

خواجه به دیدار دوست گوشه نشین خویش رفت و دید آری او تمام  

پنجره های امید به آینده را در وجود خویش بسته است . به دوست  

خویش گفت تو دانا و حکیمی اما نه به آن میزان که خود را از  

دردسر نا امیدی رهانی ، دوستش گفت دیگر هیچ شعله امیدی نمی  

تواند وجودم را در این جهان رو به نیستی گرما بخشد ، خواجه گفت  

اتفاقا هست دستش را گرفت و گفت می خواهم قاضی نیشابور باشی ،  

و می دانم از تو کسی بهتر نخواهم یافت .

ارد بزرگ اندیشمند یگانه کشورمان می گوید : اندیشه و انگاره ای  

که نتواند آینده ای زیبا را مژده دهد ناتوان و بیمار است .

می گویند یک سال پس از آن عده ایی از بزرگان طوس به دیدار  

قاضی نیشابور رفتند و با تعجب دیدند هر داستانی بر زبان قاضی  

می آید امیدوارانه و دلگرم کننده است .

نظرات 0 + ارسال نظر
برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد